209آذربایجان

پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
تبلیغات
.
209آذربایجان
یزرگترین سایت شعر
غزلیات
دوبیتی
عاشقانه



وفای شمع
نوشته شده در
بازدید : 261
نویسنده : اکبرحاتم

وفای شمع

مردم از درد نمیآیی به بالینم هنوز

مرگ خود میبینم و رویت نمیبینم هنوز

 

بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم

شمع را نازم که میگرید به بالینم هنوز

 

آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت

غم نمیگردد جدا از جان مسکینم هنوز

 

روزگاری پا کشید آن تازه گل از دامنم

گل به دامن میفشاند اشک خونینم هنوز

 

بقیه درادامه مطلب 


:: موضوعات مرتبط: وفای شمع , ,
:: برچسب‌ها: اشعارفارسی،اشعارعاشقانه،شعر،وفای شمع ,



تومیمانی
نوشته شده در
بازدید : 256
نویسنده : اکبرحاتم

تو می‌مانی

نمی‌میرد دلی کز عشق می‌گوید

و دستانی که در قلبی، نهال مهر می‌کارد

 

نمی‌خوابد دو چشم عاشق نور و طلوع روشن فردا

و خاموشی ندارد، آن لبان آشنا، با ذکر خوبی‌ها

 

 

نخواهد مُرد آن قلبی که در آن عشق جاوید است

 

تو می‌مانی

در آواز پرستوهای آزاد و رها

آن سوی هر دیوار

 

تو می‌خوانی

بهاران با ترنم‌های هر باران

 

تو می‌بینی

گل زیبای باورهای نابت، غنچه خواهد کرد

نهال پاک ایمانت، دوباره سبز خواهد شد

نسیم صبح،

عطر آن سلام مهربانت هدیه خواهد داد

و با امواج دریا

بوسه بر دستان ساحل میزنی با عشق

 

تو را با مرگ کاری نیست

تو، خاموشی نخواهی یافت

 

الهی روح زیبا در بدن داری

تو نامیرای جاویدی

 

تو در هر شعله می‌مانی

تو در هر کوچه باغ عاشقی

با مهر می‌خوانی

و آواز تو را

حتی سکوتت را

لبان مردمان شهر، می‌بوسد

 

دوباره عشق می‌جوشد

تو چون نوری

سیاهی می‌رود،

اما تو می‌مانی..


:: موضوعات مرتبط: تومیمانی , ,
:: برچسب‌ها: اشعارفارسی , تومیمانی , اشعارعاشقانه , شعر , ,



غزل واره
نوشته شده در
بازدید : 245
نویسنده : اکبرحاتم

غزلواره

این عشق ماندنی 

این شعر بودنی 

این لحظه‌های با تو نشستن 

سرودنی‌ست 

 

این لحظه های ناب 

در لحظه‌های بی خودی و مستی 

شعر بلند حافظ تو 

شنودنی‌ست 

 

این سر نه مست باده 

این سر که مست 

مست دو چشم سیاه توست 

اینک به خاک پای تو می‌سایم 

کاین سر به خاک پای تو با شوق 

ستودنی‌ست 

 

تنها تو را ستودم 

آن سان ستودمت که بدانند مردمان 

محبوب من به سان خدایان 

ستودنی‌ست 

 

من پاکباز عاشقم 

از عاشقان تو 

با مرگ آزمای 

با مرگ … 

اگر که شیوه تو 

آزمودنی‌ست 

 

این تیره روزگار در پرده غبار  

دلم را فرو گرفت 

تنها به خنده 

یا به شکر خنده‌های تو 

گرد و غبار از دل تنگم 

زدودنی‌ست

 

در روزگار هر که ندزدید مفت باخت 

من نیز می‌ربایم 

اما چه؟ 

بوسه، بوسه از آن لب 

ربودنی‌ست 

 

تنها تویی که بود و نبودت یگانه بود 

غیر از تو 

هر که بود هر آنچه نمود نیست 

بگشای در به روی من و عهد عشق بند 

کاین عهد بستنی 

این در گشودنی ست 

 

این شعر خواندنی 

این شعر ماندنی 

این شور بودنی 

این لحظه‌های پرشور 

این لحظه‌های ناب 

این لحظه‌های با تو نشستن 

سرودنی‌ست


:: موضوعات مرتبط: غزلواره , ,
:: برچسب‌ها: اشعارفارسی , غزلواره , اشعارعاشقانه , شعر , اسعترشاعرام معروف ,